هدیه خدا

کاش میدانستم چیست، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ؟ تقديم به صاحب چشماني كه موجب آرامش من است و صدايش دلنشين ترين ترانه ي من

عشق من به دخترم

سلام عزیزدلم عشق جانم دختر قشنگم، امروز ۱۰ هفته و ۴ روزته ، این روزا قشنگ میخندی ،همش دنبال توجهی، دوس داری همش کنارم باشی، از خودت صدا در میاری پاهاتو میاری بالا دستاتو میبری سمت دهنت مامان فدات بشه، وقتی شیر میخوری با چشمات زل میزنی تو چشای مامانت دست به سینه و مودب ، قربونت برم فرشته ی کوچولوی من، باورم نمیشه چقد زود گذشت انگار همین دیروز جواب ازمایشم گرفته بودم خدایا شکرت،زیباترین هدیه ی من تویی نفسم  دختر عزیز تر از جانم دوستت دارم.
3 مهر 1398

نگرانی مامان فاطمه

سلام دختر نازم .عزیزدلم نمیدونی چقد برام عزیزی نمیدونی چقد برام مهمی نفس زندگیم  امروز ۶۹ روزه ک کنار منی و از بودنت لذت میبرم اما راستشو بخوای یکم بابت موضوعی ک تمام فکرمو درگیر کرده نگرانم ، چون دوتا دستات عرق میکنن نمیدونم برای چیه و مطمعن نیستم ک طبیعی یا نه .میخوام با بابات در میون بزارم و ببرمت دکتر .ان شاءالله ک چیزی نیست . تمام ناراحتیم اینه ک تو اینترنت خوندم تعریق دستو پای نوزاد از اختلالات تیروئیده. تو سومین ازمایشت که گفته بودن خطری نیست و نگران نباشم ان شاءالله که همیشه سالم و سلامت پیش منو بابات بخندی عشق مامان💕
29 شهريور 1398

عکس ماهگرد عسل جان

اینم دوماهگی پرنسس کوچولوی من ، چون امروز عضو اینجا شدم تمام عکسا رو ذوق دارم بزارم، تازه از خواب بیدار شده بودی، بابات هم سرکار بود .گفتم فرصت خوبیه و زود ملافه رو برداشتم و دامنتو پوشوندم و گلا رو به عدد ۲ چیدم رو ملافه و گذاشتمت زمین یکم بیقراری کردی اما تونستم عکسای خوبی بگیرم خداروشکر ، دخترم خیلی زود ۲ ماه گذشت من تمام این دوماه رو عاشقانه کنارت زندگی کردم تو تمام منی نفسم دوستت دارم💕😍 ...
28 شهريور 1398

عکس ماهگرد عسل مامان

دلبر نازنینم اینم از عکس یک ماهگیت ،میدونم خوب نشده چون یهویی یادم اومد  که دلم میخواست منم از این عکسا ازت داشته باشم اما خوشگل مامان این بهترین و قشنگترین عکسیه ک ازت گرفتمه چون کنارم بابات هم بود به کمک باباجونت ملافه رو پهن کردیم و زود پوشکا رو گذاشتیم توام زیاد همکاری نکردی بهرحال یکی دوتا عکس گرفتم ک خوبش این بود  روزی هزار بار خدارو بابت هدیه ی کوچولوم شاکرم 😍💕 ...
28 شهريور 1398

خونه مامانی

سلام دختر نازم .الان ک دارم‌اینومی نویسم‌تازه فهمیدم یه وبلاگی هست ک میشه توش خاطرات نوشت.هرچند دفتر دارم و وقت نمیکنم این برام جذاب بود.امروز ۶۸ روزته فدات بشم.دلم میخواد عکساتو چاپ کنم بزنم به دیوار دیروز اومدیم خونه مامان بزرگت و شب موندیم خداروشکر اذیت نکردی الانم بیدار شدی ب سلامتی محیصا خانم😂   ...
28 شهريور 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد