هدیه خدا

کاش میدانستم چیست، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ؟ تقديم به صاحب چشماني كه موجب آرامش من است و صدايش دلنشين ترين ترانه ي من

دندون بالای نفس

سلام جان دل مادر ۱۷ اسفند سال ۹۸ روزی که گذاشتمت رو تختت متوجه شدم دهنت و محکم میبندی و یه صدایی دلخراش میاد گفتم بزار ببینم نکنه دندونای بالایی در اومدن که بعععععله دختر نازم یه دندون بالاییش اومده بیرون و اون یکی هم جوونه زده مادر فدات بشه عشق جانم یکی یدونه مبارکت باشه مرواریدت 😍😍😍 بعد همون روز رفتیم خونه مامان بزرگت و بهشون گفتم شیرینی بدین خالت یه لباس از مهری خالت برات خریده بود خدایا شکرت 💕💕💕
20 اسفند 1398

بزرگ شدنت❤

سلام زندگی جانم چیزی نمونده تا ۷ ماهت پر بشه فقط ۴ روز امروز عصر وقتی بغل خاله فائزت بودی دست زدی، اوایل  میخواستی دستاتو بکوبی اما نمیتونسی بهم برسونیش کوچولوی مهربونم من فدای تو بشم ، چند وقته وقتی میزارمت زمین روشکم خوابی احساس میکنم خودتو میکشی اینور اونور ،سینتو میاری بالا تا یچیزی توجهت و جلب میکنه،‌عزیزدل مادر تو چقد بزرگ شدی انگار همین دیروز بود گذاشتنت بغلم جان دلم این چن روزی ک بخاطر مریضیت اومدیم خونه مامان بزرگت قشنگ بهش عادت کردی حتی دیگه اونو بیشتر از من دوس داری، وقتی میاد ذوق میکنی و دستاتو میبری سمتش تا بغلت کنه خاله هاتم میشناسی تا از پیشت میرن به گریه میفتی الهی من نبینم غمتو عزیزتر از جانم امیدوارم تمام تلاشمو بکن...
18 بهمن 1398

وجود مهربون دخترم

سلام دختر نازم عسل مامان جان مادر امروز تو ۶ ماه و ۴ روزته ، خوشا بحال من که خدا چنین فرشته ای رو به من بخشیده ، امروز با دستات دست زدی الهی مامان فدای انگشتای کوچولوت شه دندونت دومیت هم داره درمیاد، این خوشبختی رو با هیچ چیز عوض نمیکنم اینکه دارم به فرشته کوچولوم غذا میدم نوازشش میکنم بهش شیر میدم خدایا شکرت شکرت شکرت 💕
27 دی 1398

ثبت تاریخ اولین دندون♡

سلام عشق جانم امروز اولین دندونت دراومده بود دیروز سامیه گفت اما زیاد توجه به حرفش نکردم اما امروز خاله زهرات دیده و دستمو گذاشتم دیدم ااااااره دخترم یه دندونش یه کوچولو اومده بالا فدات باشه مامانت خدایا شکرت
26 آذر 1398

رسم و سنت اقوام ما

هیچوخت دلم نمی اومد و نمیاد و نمیخواستم اصلاااااا ک موهاشو تیغ بزنم ولی میگن رسمه و مجبووووورم البته قرار بود اگه بشه ۲ ماهگیش خلاصش کنم تا یه وخت موهاش بزرگ نشه ک بعدا حیف باشه بعد شد سه ماهگی بعد چهارماهگی الانم همش میگم امروز فردا گوشش هم مونده هرکی میبینه میگه سوراخش کن دیر بشه بچه  اذیت میشه بابای میگه خودم موهاشو برمیدارم اخه چطور دلش میاد؟😢
28 آبان 1398

پیش به سوی پنج ماهگی

سلام عشق جانم .خیلی وخته سرنزدم وبلاگ تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده باورم نمیشه من یه دختر دارم ، یه فرشته کوچولو خدایا شکرت دختر نازم کنارمه روز به روز شاهد بزرگ شدنش هستم الان دیگه سعی میکنه غلت بزنه از خودش صدا دربیاره شیطونی کنه فدات بشم عسل مامان لثه هات سفت شده و منتظر اولین دندونتم 😍😅 مادربزرگت هم دلش میخواد زودتر بشه بهت غذای کمکی بده ان شاءالله بعد واکسن شش ماهگی البته اگه تا اونموقع تحمل کنن😂 دوستت دارم نفسم❤
28 آبان 1398

احساس من

سلام دختر خوشگلم عسل جانم ، امروز ۱۱ هفته و ۵ روزته ،چقدر زود میگذره ..باورم نمیشه چند روز دیگه ۳ ماهت پر میشه و میری تو ماه چهارم ، مهربونم میدونم دلم واسه این روزا لک میزنه، قربونت بشم روزی ک دنیا اومدی بهترین و قشنگ ترین روز من بود ک شب ش بارون گرفت چقد هوا خوب بود . عزیزدل مادر وقتی اوردنت پیشم و برای اولین بار بوسیدمت و گریه کردم و خانم پرستاره گفت عه خانم گریه چرا؟ مادر شدی مادر یه دختر خوشگل ، نمیدونست اشک من از شوق زیاد بود. الهی من فدات بشم نفسم ، خوشحالم ک اومدی، خوشحالم که دارمت چیزی بیشتر از خوشحالی نمیدونم چجوری اینجا از احساسم بگم ..روز به روز میبینم داری بزرگ‌میشی خندهات بیشتر شده ،دوس داری کنارت باشم باهات حرف بزنم برات شعر بخ...
11 مهر 1398

عشق من به دخترم

سلام عزیزدلم عشق جانم دختر قشنگم، امروز ۱۰ هفته و ۴ روزته ، این روزا قشنگ میخندی ،همش دنبال توجهی، دوس داری همش کنارم باشی، از خودت صدا در میاری پاهاتو میاری بالا دستاتو میبری سمت دهنت مامان فدات بشه، وقتی شیر میخوری با چشمات زل میزنی تو چشای مامانت دست به سینه و مودب ، قربونت برم فرشته ی کوچولوی من، باورم نمیشه چقد زود گذشت انگار همین دیروز جواب ازمایشم گرفته بودم خدایا شکرت،زیباترین هدیه ی من تویی نفسم  دختر عزیز تر از جانم دوستت دارم.
3 مهر 1398

نگرانی مامان فاطمه

سلام دختر نازم .عزیزدلم نمیدونی چقد برام عزیزی نمیدونی چقد برام مهمی نفس زندگیم  امروز ۶۹ روزه ک کنار منی و از بودنت لذت میبرم اما راستشو بخوای یکم بابت موضوعی ک تمام فکرمو درگیر کرده نگرانم ، چون دوتا دستات عرق میکنن نمیدونم برای چیه و مطمعن نیستم ک طبیعی یا نه .میخوام با بابات در میون بزارم و ببرمت دکتر .ان شاءالله ک چیزی نیست . تمام ناراحتیم اینه ک تو اینترنت خوندم تعریق دستو پای نوزاد از اختلالات تیروئیده. تو سومین ازمایشت که گفته بودن خطری نیست و نگران نباشم ان شاءالله که همیشه سالم و سلامت پیش منو بابات بخندی عشق مامان💕
29 شهريور 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد